سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۳۳۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
فصل 27
مرتضی به همراه عدهای دانشجو کلاس را ترک کردند. صدای دانشجوها یکی پس از دیگری به گوش میرسید:
ـ استاد، امتحانتون خیلی سخت بود.
ـ استاد، برگههای امتحان قبلی رو تصحیح کردید؟
ـ استاد، میشه ترم بعد درسای بیشتری ارائه بدید؟
ـ استاد میشه استاد راهنمای من بشید؟
مرتضی که از این همه سؤال سردرد گرفته بود، ناگهان ایستاد و با نگاهی جدی به دانشجویان که حدو
Zarnaz
۲۰ ساله 00عالی بود مرسیییی راضیه جون😍کاشکی سجاد آشتی کنه باباش 😭