اون کیه؟ به قلم حانیا بصیری
پارت صد و بیست و هفتم
زمان ارسال : ۳۲۶ روز پیش
- خودم شنیدم! یکی از آشنا هاست؟ ایستگاه گرفتید؟ بچرخون ببینم.
- نیست میگم.
- اگه نیست چرا نمیچرخونی دوربینو؟
- اتاق یکم به هم ریخته است.
- اصلا بیخیال قطع میکنم.
- نه، نه قطع نکن باشه.باشه.
دستپاچه به فرهاد نگاه کردم و سریع ملافه رو روی سر و صورتم مثل چادر پیچیدم و همونطور که دستم زیر گلوم بود رو تخت نشستم. لپتابو چرخوند سمتم و با خجالت گفت :
- دوست دخترمه. فارسی نم
اطلاعیه ها :
رمانهای حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟
رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡
مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مهیا
50چقد دلم سوخت براشون🥺😭
۱۱ ماه پیشدخترای من
۳۸ ساله 40وای من گفتم الان میبینه کورش آنارو ☹ دلم برای جفتشون میسوزه😔🥺😭مرسی حانیا جانم ❤🙏
۱۱ ماه پیشنازنین
61آنای طفلکی فکر میکرده هیچ وقت خوب نمیشه بخاطر همین خواسته کوروش فراموشش کنه😔
۱۱ ماه پیشهانی
70خب واقعا اگه ب کوروش می گفت واسه درمان می ره اون ک نمی گفت نرو تازه می تونستم با هم در ارتباط باشن
۱۱ ماه پیشحنانه
60کره ای حرف زدنش فقط 😂
۱۱ ماه پیشسمیرا
40طفلیا
۱۱ ماه پیش
Aram
10چه خفنننننن دمت گرم منم🚶🏻 ♀️💜