پارت صد و بیست و هفتم

زمان ارسال : ۳۲۶ روز پیش

- خودم شنیدم! یکی از آشنا هاست؟ ایستگاه گرفتید؟ بچرخون ببینم.
- نیست میگم.
- اگه نیست چرا نمی‌چرخونی دوربینو؟
- اتاق یکم به هم ریخته است.
- اصلا بیخیال قطع میکنم.
- نه، نه قطع نکن باشه.باشه.
دستپاچه به فرهاد نگاه کردم و سریع ملافه رو روی سر و صورتم مثل چادر پیچیدم و همونطور که دستم زیر گلوم بود رو تخت نشستم. لپتابو چرخوند سمتم و با خجالت گفت :
- دوست دخترمه. فارسی نم

1744
673,511 تعداد بازدید
1,975 تعداد نظر
167 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

رمان‌های حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟

حانیا بصیری : ۴ ماه پیش

رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡

حانیا بصیری : ۴ هفته پیش

مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aram

    10

    چه خفنننننن دمت گرم منم🚶🏻 ♀️💜

    ۱۱ ماه پیش
  • مهیا

    50

    چقد دلم سوخت براشون🥺😭

    ۱۱ ماه پیش
  • دخترای من

    ۳۸ ساله 40

    وای من گفتم الان میبینه کورش آنارو ☹ دلم برای جفتشون میسوزه😔🥺😭مرسی حانیا جانم ❤🙏

    ۱۱ ماه پیش
  • نازنین

    61

    آنای طفلکی فکر میکرده هیچ وقت خوب نمیشه بخاطر همین خواسته کوروش فراموشش کنه😔

    ۱۱ ماه پیش
  • هانی

    70

    خب واقعا اگه ب کوروش می گفت واسه درمان می ره اون ک نمی گفت نرو تازه می تونستم با هم در ارتباط باشن

    ۱۱ ماه پیش
  • حنانه

    60

    کره ای حرف زدنش فقط 😂

    ۱۱ ماه پیش
  • سمیرا

    40

    طفلیا

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید