پارت صد و نود

زمان ارسال : ۴۱۲ روز پیش

میل شدیدی به بیرون رفتن از آن اتاق داشت اما می‌ترسید.
آن حجم از تاریکی او را می‌ترساند و احساس می‌کرد هر آن امکان دارد بلعیده و در آن تاریکی حل شود.
گوشه اتاق تکیه داده به دیوار نشست...
این‌جا حتی سکوت هم قانونمند بود.
باورش نمی‌شد توی خانه زرنیخ باشد، کسی که ماه‌ها دنبالش بودند و او درست بیخ گوششان بود.
باید کمی تمرکز می‌کرد و سر و سامانی به افکار مشغولش می‌داد.

727
379,195 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Dayana

    00

    😐😐😐 آخه لاریسا و ایوان؟ 😐 لاریسا که ازدواج کردست ایوانم که عاشق هلنه این چه وضعشه

    ۱ سال پیش
  • مهدیه

    00

    ایوان کی میخواد دست از بازی کردن برداره؟

    ۱ سال پیش
  • آمنه آبدار | نویسنده رمان

    باهاش کنار بیاید😂

    ۱ سال پیش
  • من

    00

    حاجی من نفهمیدم چیشد؟؟!!!! پس الان هلن چی میشه این وسط؟ مگه ایوان عاشق هلن نبود؟ پس لاریسا چی میگه اینجا؟؟ ینی چیی اخه من الان خییلیی گییج شدمممم!! 🤯🤯

    ۱ سال پیش
  • زهرا عبدالله‌زاده

    ۲۳ ساله 20

    حدس میزدم ایوان عاشق لاریسا باشه و الانم حس میکنم چیزی از گذشته اونارو بهم پیوند میده داستان داره هیجان انگیزتر میشه ممنونم آمنه ی قشنگ برای این قلم زیبا وجودت مانا

    ۱ سال پیش
  • ...

    60

    😶اوه چه غیر منتظره... ولی لاریسا خوبه شخصیت جالت تری نسبت به انابت داره.. فوی و مستقله

    ۱ سال پیش
  • سیتا

    50

    یعنی ایوان عاشق لاریسا شده

    ۱ سال پیش
  • aynaz

    27

    من هنوز نخوندم🗿🥂 خدا نکنه زبونتو گاز بگیر 🗿🥂من این همه وقت نزاشتم که تهش ایوان لاشق این عنتر خانم شههههه🤦🏻 ♀️🤦🏻 ♀️

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید