دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت پنجاه و هفتم
زمان ارسال : ۴۶۵ روز پیش
بعد از گشتن توی اصفهان و ماجراهای عجیب غریبش برگشتیم تهران ....
الیسا رو محکم تو بغلم فشار میدم و بوسه محکمی روی موهاش میکارم ....
_مامان دلم برات تنگ شده بود ...
از کلمه مامانی که به کار میبره دلم ضعف میره و ارزو میکنم یه روز از روی ویلچرش بلند بشه و با پاهای خودش راه بره چاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Avin
11خانوم نویسنده خدایش خودت از این وضعیت راضی هستی یه بار یکماه پارت نزاشتی گفتیم پیش میاد ولی باز تکرارکردین این رفتار توهین با خوانندگان این رمان هستش واقعا جای تأسف داره