زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت صد و هفتاد
زمان ارسال : ۴۷۶ روز پیش
لاریسا دلخور شد.
اعصابش خرد بود و او بدترش کرد.
با حرص یک قدم جلو رفت و روبه روی استفان ایستاد.
- تو چرا همش اصرار داری من و مقصر این ماجرا جلوه بدی؟
از آن که لاریسا اشتباه برداشت کرد، کلافه شد.
راحت نبود مقابل اعضای تیم با او بحث کند.
لحنش نرم شد.
- من اصرار به هیچی ندارم اما فرض کنیم ایوان همون قاتل باشه، در اون صورت برگ برنده داریم. نباید کاری کنیم از دستش بدیم.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مفتش
40لاریسا واقعا با هوشه که به ایوان شک کرده ولی ایوان از اون باهوش تره خوشحالم از اینکه کسی حرف لاریسا رو جدی نگرفت