پارت صد و شصت و نهم

زمان ارسال : ۴۸۰ روز پیش

او به این فکر می‌کرد که قاتل تا خانه‌شان آمده باشد.
با یکی از اعضای خانواده رابطه عاشقانه داشت.
از همه ترسناک‌تر...
او به ونسا نزدیک بود.
این فکرها داشت رسما دیوانه‌اش می‌کرد.
به سازمان رسیدند.
باید در مورد زندگی ایوان اطلاعاتی کسب می‌کرد.
به سمت اتاق تیم رفت.
هیچ دوست نداشت با کمیسر روبه رو شود.
به هیچ‌کدامشان اعتماد نداشت.
استفان با تاسف و نگرانی

727
379,445 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید