پارت صد و شصت و پنجم

زمان ارسال : ۴۸۸ روز پیش

باید بعدها اگر فرصت شد به او می‌گفت این
همه سادگی همه چیز را خراب می‌کند...
ماشین را روشن کرد و به سمت خانه‌اش راه افتاد.
آنابت با همان لباس‌ها منتظر جواب ایوان نشسته بود.
جواب که نداد، کلافه بلند شد و لباس‌هایش را با لباس‌های راحتی تعویض کرد.
روی تختش دراز کشید و نگاهش را به سقف دوخت.
بودن ایوان توی زندگی‌اش برایش شبیه به معجزه بود.
برای اولین بار کسی برای او

727
379,779 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید