پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۴۸۷ روز پیش

با رفتن منصور، سوگند نفسش را بیرون داد. عرق سردی به تنش نشسته بود؛ دیدن منصور بعد از سال‌ها و حرف زدن با او، شوک بزرگی وارد کرده بود. همه‌ی حال بد آن روزها به وجودش برگشته بود. دستی روی شانه‌اش نشست و به پشت سر نگاه کرد. دلارام صندلی را جلو آورده بود تا او بنشیند. مشاجره‌اش با دلارام را از یاد برده بود و دیگر برایش اهمیتی نداشت. روی صندلی نشست و لیوان آبی که دلارام آورده بود را از دستش گرف

164
134,652 تعداد بازدید
146 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید