پارت صد و پنجاه و هفتم

زمان ارسال : ۴۹۸ روز پیش

***
«دانای کل»

امشب شب مناسبی برای آشنایی با زرنیخ نبود اما آنابت برای آشنایی آن‌قدری ذوق داشت که لاریسا نمی‌توانست ذوقش را کور کند.
لباس‌هایش را با وسواس زیادی انتخاب کرده بود.
لباس شب کوتاهی، با رنگ قرمز که توی تنش می‌درخشید.
برای بار هزارم بود که مقابل آینه می‌ایستاد و خودش را مرتب می‌کرد. رژش را تمدید کرد و نگاهی به ساعت انداخت.
ایوان همیشه آن تایم بود و

727
379,857 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تیسراتیل

    40

    امیدوارم این رمان عین رکوئیم زندگی پایانش اونقد بد تموم نشه واقعا حیفه این رمان جزو بهتریناست ♡♡

    ۱ سال پیش
  • اسرا

    20

    واقعاعالی

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید