پارت هشتاد و هفتم

زمان ارسال : ۴۵۷ روز پیش

در حال بارگذاری پارت هستیم. مشاهده پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

540
380,930 تعداد بازدید
1,156 تعداد نظر
163 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
ارسال نظر برای این رمان قفل شده است
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارای

    ۲۶ ساله 30

    سلام داداش عالی بود یه پارت طولانی و دلچسب😍😍فقط یه چیزی امیر علی کجا رفت توپارت قبلی گفتی؟ ثمر چی شد؟

    ۱ سال پیش
  • ااا

    ۲۷ ساله 40

    داداشمون زیاد داره می پیچمونم.. نه از امیرعلی و کارهای مشکوکش میگه.. نه از ثمر ذلیل شده

    ۱ سال پیش
  • ثنا بانو

    ۳۰ ساله 20

    خسته نباشی دلاور عالی بود🌹🌹

    ۱ سال پیش
  • آوین

    50

    کاش یاد بگیریم وقتی نمی تونیم برای بچه ای پدر یا مادر خوبی باشیم وحمایتش کنیم هیچ وقت به این دنیای بی رحم نیاریم تا هرکسیی بتونه باعث عذابش بشه

    ۱ سال پیش
  • مهراد

    62

    از پس که زیاد بود انگشت درد گرفته بودم

    ۱ سال پیش
  • معصومه!!!

    50

    مرسی بابت زیااااد بودن پارت ، واقعا حسش کردم😊 لطفا همیشه اینقدر بنویسین 🥲

    ۱ سال پیش
  • نیکا

    51

    الهی امیرعلی گفت که میخادش❤️😍

    ۱ سال پیش
  • ...

    30

    سپاسس ادبیات فارسی ملت ۲۰ می خوادش 😆 (چقدم من میخندم تو این روزها)

    ۱ سال پیش
  • معصومه!!

    41

    والا از این شهروز جز دردسر برا نفس چیزی نیست ، حالا تا امیر علی اومد صحنه رو عاشقانه کنه شهروز اومد😅🙄

    ۱ سال پیش
  • خاطره

    ۳۷ ساله 50

    خدا از شقایق و شهروز نگذره چقدر نفس رو اذیت کردن طفلک نفس دلم واسش میسوزه سپاس برادر بزرگوار مثل همیشه عالی بود دم و بازدمت گرم 🌸🌸🌸🌸

    ۱ سال پیش
  • ااا

    ۲۷ ساله 50

    ای جانم هیجانی شد.. مرسی داداش

    ۱ سال پیش
حسرت با هم بودن لحظاتی پیش

عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل‌های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می‌ریخت اما مجید عشق ممنوعه‌ی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم‌شان خانواده‌اش نمی‌دونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی می‌افته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباخته‌ی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقه‌اش به من؟...

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

یک جرعه از کتاب غرور_و_تعصب

تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم از آن ناراضی‌تر می‌شوم" هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم که آدم‌ها "شخصیت ناپایداری دارند" نمی‌شود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین

فروردین
۲۷
نقد و بررسی رمان سووشون

اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید