پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۵۰۸ روز پیش

از جا بلند شد و سمت در رفت. بی‌معطلی در را باز کرد و شیدا لبخندزنان وارد اتاق شد.
- سلام ساراخانوم گل.
سارا گونه‌اش را بوسید.
- سلام عزیزم. خوش‌اومدی. دل تو دلم نبود که بیای.
نگاه شیدا دور تا دور اتاق چرخید و کوله‌اش را روی میز مطالعه گذاشت. دکوری که ترکیبی از رنگ‌های یاسی، لیمویی و سفید بود. نقاشی روی دیوار، طرحی از یک دختر نشسته روی نیمکت و زیر درخت بود. نزدیک به پنجره‌ی ا

165
135,676 تعداد بازدید
149 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تابان

    60

    بیچاره شیدا دلم سوخت واسش کاش دخالت نمیکرد،خیلی رابطش با دلارام خوب بود که سوگند باحرفاش بدترشم کرد..حکایت سوگندم شده حکایت مار گزیده از ریسمون سیاه و سفید میترسه..کلا تو این رمان همه حق دارن

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید