اون کیه؟ به قلم حانیا بصیری
پارت پنجاه و پنجم
زمان ارسال : ۵۱۱ روز پیش
درو باز کردم و به سمت خروجی حرکت کردم یهو وسط راه چشمم به تصویر خودم توی آینه خونه افتاد عقب گرد کردم و دوباره مقابل آینه ایستادم. با حالت چندشی به خودم نگاه کردم و گفتم :
- لباساشو... چقدر ترحم برانگیزه. دقیقا مثل خودش.
به طرف یکی از اتاقا رفتم و با لگد درو باز کردم و خیلی معمولی رفتم سراغ کمدش و یکی یکی لباسارو کنار زدم و نظر دادم
- کت. پیراهن.. کت و شلوار. پالتو هودی... پوففف همه اش
اطلاعیه ها :
رمانهای حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟
رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡
مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
زهرا
190فکر کنم باباش یه بلائی سر مادرش و نیما آورده بعد ماست مالی کرده تاکسی چیزی نفهمه
۱ سال پیشاسما
۱۷ ساله 120خب معلومه ی کاری کرده وگرنه کدوم ناپدری با دخترخوندش انق رابطش خوب میشه🫥
۱ سال پیشmarios
۱۶ ساله 22چرا من حس میکنم کوروش همون نیماست
۱ سال پیشنمد:(
133آیااین عادی که من رو اختر و کاراش کراشم؟
۱ سال پیشSajede
60یک بیشتر میزدی مهدیس ولی دلم خنک شد
۱ سال پیشخاطره
۳۷ ساله 101دم اختر گرم خیلی باحاله سپاس حانیا جونم 🌹🌹🌹😗😗😗
۱ سال پیش. :.
120نظرم اختر انتقام انارو از اینا میگیره بعد آنا خوب میشه
۱ سال پیشملی
141لاو یو اختر اصلا دلم خنک شدددد
۱ سال پیش.....
80واقعاااا این رمان عالیه
۱ سال پیش//::
131جیگرم خونک شد👍🏻👍🏻
۱ سال پیشمعصومه
140داره تازه جالب میشه مرسی نویسنده عالی
۱ سال پیشثنا
110واقعا حرفی برای گفتن ندارم🙂🙂🙂
۱ سال پیش
مهسام
11پچم با***افتاد زمین😂