پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۵۲۶ روز پیش

صدای گرفته و غمگین یزدان در گوشش پیچید:
- جانم! خوبی سارا؟
اشک دخترک چکید و گفت:
- خوبم.
- اذیتت نکردن؟
- نه، نه زیاد. تو چی؟ بابام چی گفت بهت؟ بابای تو هم اومد؟
مکث کرد و با صدای بغض‌داری جواب داد:
- آره، بابام اومد. بابات بدجوری سرم قاطی کرد. ازم تعهد گرفتن دیگه دور و وَرت نیام. دفعه‌ی بعد به جرم مزاحمت خیابونی ازم شکایت می‌کنن. حتی الان نباید تلفنت رو جواب می‌داد

165
135,638 تعداد بازدید
149 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید