اون کیه؟ به قلم حانیا بصیری
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۵۲۹ روز پیش
فضا سرد و آری از هر احساس اضافه ای بود... دیوار ها سفید بودند و کف با موزاییک پوشیده شده بود. پرستار ها لباس سفید به تن داشتند.
چهره های سرد... نگاه های خالی از عاطفه تنها تعریف دقیقی بود که میشد از بیمار ها کرد. مردی لباس آبی پوشیده و بی هدف از اول تا آخر راهرو طولانی رو میرفت و برمیگشت. صدای جیغ و داد زنی از یکی از اتاق ها شنیده میشد و تعداد زیادی هم روی تخت هاشون خوابیده بودن. داخل ا
اطلاعیه ها :
رمانهای حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟
رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡
مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نمد:)
40من دیروز نت نداشتم که بخونم بعد کل کلاس داشتم فکر میکردیم رمان چیشد توش چه اتفاقی افتاد چرا بیشتر نمیفرستی که من پیر نشم موهام شدع رنگ دندونام از دستت😑🖤
۱ سال پیشزهرا
00مای پشم
۱ سال پیشدخترای من
۳۷ ساله 10بسیار عالی مرسی 🙏🧿
۱ سال پیش?شیطان خراست?
10وای انقدر این رمان خوبه که نمی دونم چیبگم ممنون حانیاجون😉
۱ سال پیشخب بعدش
70و انا لباس پرستاری پوشید و فرار کرد و یا اختر لباس پرستاری پوشید اومد از شر انا خلاص شه حانیا جونممم چی میشه یکم جناییش کنی توروخدا جناییش کن🥺😂
۱ سال پیش.
50خیلی رمان خوبیه حانیا جون دستت درد نکنه🌸🌸
۱ سال پیش...
90فکنم آنا خوابید اختر بیدار شد😧
۱ سال پیشآوا
90یکی ب من بگه چرا این رمان انقد خوبههه ن بگهههههه
۱ سال پیشحانیا بصیری | نویسنده رمان
خودت خوبییییی
۱ سال پیشخاطره
۳۷ ساله 80ایول کوروش دمت گرم اومدی آنا رو نجات بدی سپاس حانیا جونم دم و بازدمت گرم لذت بردم 🌹🌹🌹🌹😘😘😆😘
۱ سال پیشثنا
80بسی زیبا و هیجانی 😶 🌫️
۱ سال پیش
جکی جان
10چق ای پرستو پروع :/