شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت نود و دوم
زمان ارسال : ۵۲۵ روز پیش
با بغض سرم را کج کردم
_چرا ولم کردی که تنهایی تنها باشم!؟هوم!؟
ناخن هایم را روی سنگش کشیدم
_تو ولم کردی رفتی…من موندم و یه نوزادی که دو ماهگیشم ندیدی…من موندم و یه دنیا نفرت و حس تنهایی رها…
مشتم را روی سنگش کوبیدم
_بگو چیشد که سوختی!؟؟ بگو اون شب نحس چیشد که مثل فرشته ها رفتی و یه تن سوخته واسم پس فرستادن!؟
هق زدم:
_من خواهر کم نداشتم رها، ولی تو جونم بودی،جو
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
الهام
10یهو به خودم اومدم دیدم شر شر داره ازم اشک میریزه یه صحنه چقدر میتونه زجرآور و غمگین باشه ک با تموم وجودت حسش کنی و با هر جمله ای ک میخونی اشک بریزی اونم وقتی اهنگ مخصوص شیرشاه پلی هدفن توی گوشت باشه
۱ سال پیشالهه
00و اشکایی که نمی دونم کی ریخته شد:))) این پارت خیلی درد داشت...
۱ سال پیش..
10بغضی که داشت خفم میکرد:)))
۱ سال پیش.
10عالی مثل همیشه 😢
۱ سال پیشHASTI
60پارتی که سرتاسرش پر از غم و درد بود😢💔
۱ سال پیش....
60چقد درد دارع چقد میسوزه
۱ سال پیش...
50قلبم ب درد امد بزور جلو اشکامو گرفتم🙂💔
۱ سال پیش•••
71ن من گریه نمیکنم:) چقد حال ترنج و جو رمان شبیه حال این روزامونه:))))
۱ سال پیشEsra
40فقط میشه گریه کرد و بغض کرد...
۱ سال پیشHana
100آیسویی ک تموم اون رویاهارو ساخت ولی بدون رها....
۱ سال پیشالی
50چقدر درد داشت این پارت
۱ سال پیش.
50اشکام...:)))
۱ سال پیشنرگس
۱۴ ساله 50سراسر وجودم دردی که ایسو کشیدرو حس کرد🙃😥
۱ سال پیش
00برای بار دوم شیرشاه و خوندم، و برای بار دوم با این پارت گریه کردم.. 💔