پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۵۴۲ روز پیش

چند قدمی را آهسته و با احتیاط جلو آمد. من‌من کرد و با تأنی گفت:
- اوم... فقط... فقط نیم ساعت می‌شه اومده. هیچ کار خاصی نکردیم!
نگاه خیره‌ی فرهاد، خشمگین‌تر شد و شیدا لبش را گاز گرفت.
- قول می‌دم دیگه تکرار نشه!
فرهاد در سکوت نگاهش می‌کرد و شیدا نگاهی گذرا به آشپزخانه انداخت.
- فکر کنم ریماجون نیاز به کمک داره!
روی پاشنه‌ی پا چرخید و خیلی زود از مقابل نگاه پدرش دور شد. فر

165
135,639 تعداد بازدید
149 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • یاس

    30

    نگار جون رمانتون واقعا قشنگه و آدمو ترقیب به خوندنش میکنه،فقط اینکه تو این فصل امیریل و هانا هم هستن یا نه ؟ آخه خیلی کنجکاوم بدونم امیریل و هانا سرنوشتشون چی میشه

    ۱ سال پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگ | نویسنده رمان

    سلام عزیزم، ممنون از محبتت. نه جزو شخصیت‌های اصلی نیستن، خیلی نقش‌شون کمرنگه چون سارا و کتی هستن دیگه خیلی شلوغ می‌شد

    ۱ سال پیش
  • تابان

    20

    ای بابا من گفتم که دیگه تو این فصل مشکل شیوا و ریما خل شده نگو هنوز ادامه داره

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید