زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت صد و پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۵۴۰ روز پیش
وارد اطلاعات شخصی شدم.
پرورشگاه خوبی بود...
امکانات زیادی داشت و میشد گفت تقریبا کودکیاش را جای خوبی گذرانده بود اما باز هم نمیشد قضاوت درستی از سختیهایش داشت.
باید میفهمیدم چطور شده که آنابت سر از پرورشگاه در آورده بود.
چیزی که در مورد آنجا برایم روشن شدن بود، این بود که پرورشگاه عادی نیست.
این را همان روزی که نامش را هم گفت، فهمیده بودم.
آنجا بچهها را
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سیتا
00داره به جا های خوبی می رسه