پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۵۴۱ روز پیش

سارا همچنان با ذوق، شادی می‌کرد که در اتاق باز شد و سوگند با اخم غلیظی تشر زد:
- ای زهر مار دختره‌ی بی‌عقل... چه خبرته خونه رو گذاشتی رو سرت؟
دخترک وسط اتاق ایستاد و با چشم‌های گرد شده، لب گزید؛ آهسته گفت:
- ببخشید...
سوگند اما چیزی از عصبانیتش کم نشد و گفت:
- ببخشیدت بخوره تو سرم، داشتم با زن‌عموت حرف می‌زدم هول شدم قطع کردم. بدبخت داشت گریه می‌کرد. چه مرگته یهو جیغ می

164
134,716 تعداد بازدید
146 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید