پارت نوزده

زمان ارسال : ۵۵۵ روز پیش

دلارام، مقابل ویلچر مادرش زانو زده بود و جوراب‌های کرمی را پای او می‌کرد. دامن گلدار سبز رنگ را روی زانوهایش مرتب کرد و از جا برخاست. نگاهی به چهره‌ی آرام و مظلوم پیرزن انداخت. موهای نقره‌ای رنگش را شانه می‌زد و آهی از سینه بیرون داد:
- می‌بینی مامان؟ روزگار مثل برق و باد می‌گذره. انگار همین دیروز بود که نامزدی من و فرهاد بود. حالا امشب نامزدی دخترمه، اونم دختر کوچیکم.
موهای ک

164
134,735 تعداد بازدید
146 تعداد نظر
87 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید