دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۵۸۳ روز پیش
سفرمون یه روزه بود .تو جنگل بلال کباب کردیم و بعد از خوردن بلال ها سمت تهران راه افتادیم ....
نمیدونم چرا وقتی که میام شمال انقدر باهاش همزاد پنداری میکنم .انگار که شهر مادریه منه و من نمیخوام که از مادرم دور شم ....
تو پیج و خم جاده به پیچ و خم زندگیه خودم فکر میکنم ....به ادمااین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فری
20خانم سیاوشی شما منظم بودید هم بی نظم شدید هر سری هم میگیم چرا پارت نیست شما یه بهانه میارید یکم هم به خواننده احترام بزارید