پارت صد و چهل و پنجم

زمان ارسال : ۵۹۰ روز پیش

- بی‌خیال آنابت، نمی‌خوام خودت و درگیر این مسائل کنی.
آنابت سکوت کرد و در همان سکوت دوباره سرش را روی سینه ایوان گذاشت.
اطرافشان کم کم شلوغ شد و زوج‌هایی روی ردیف‌های صندلی جلو و پشتشان نشستند.
ایوان از همان اولش می‌دانست قرار است با یک فیلم عاشقانه آبکی طرف باشد که حوصله‌اش را سر خواهد برد اما آنابت هیجان داشت.
تمام راه را یک بند از این فیلم تعریف کرده و به اجبار ایوان

727
379,563 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطی

    30

    بسی هم زیبا ولی این انابت چرا انقد رو مخهههههه🙄💔

    ۲ سال پیش
  • سارا

    20

    یعنی تا صبح حق گفتی

    ۲ سال پیش
  • امیرعلی

    81

    خسته نشی یه وقت با این پارت کوتاهت خداییش خسته کننده نکن رمانو سریع برو جلو دیگه

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید