پارت چهل و هشتم

زمان ارسال : ۶۱۱ روز پیش

از این بالا منظره خیلی زیبا بود .ارامش خاصی گرفته بودم و احساس میکردم خودم را از بلایی که سر ان دو اوردم دور کردم.
یعنی کار خوبی کردم ؟
ای کاش مثل همیشه ادمهایی بودن که به استقبالم بیایند اما سهم من از زندگی بی کسی بود .سرم را روی شونه فرهاد فرود میارم و ان دستم را روی سینه

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

461
278,671 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فااطی )دخی شیطون)

    ۱۹ ساله 00

    🙄🙄🤕🤕🥴🥴

    ۲ سال پیش
  • قشنگتراز پریا

    00

    عاالیی🤍🤍🤍🤍🤍✨✨✨✨

    ۲ سال پیش
  • دخی شیطون

    ۱۹ ساله 00

    سلام خسته نباشید . مثل همیشه عالی ولی ای کاش پارت بعدی زودتر بزارید. 🙂🙃😁

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید