دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۶۱۱ روز پیش
از این بالا منظره خیلی زیبا بود .ارامش خاصی گرفته بودم و احساس میکردم خودم را از بلایی که سر ان دو اوردم دور کردم.
یعنی کار خوبی کردم ؟
ای کاش مثل همیشه ادمهایی بودن که به استقبالم بیایند اما سهم من از زندگی بی کسی بود .سرم را روی شونه فرهاد فرود میارم و ان دستم را روی سینهاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فااطی )دخی شیطون)
۱۹ ساله 00🙄🙄🤕🤕🥴🥴