پارت چهل و یکم

زمان ارسال : ۶۵۹ روز پیش

همانطور که تیکه مرغ سالاد سزار را در دهانم میگذارم لبخند میزنم به ماجرای اشنایی خودم با مانی و اعتماد کردنم و اشنایی با او ...
چند روز قبل وقتی در دفتر کارم نشسته بودم بین مهمانهای هتل جر و بحثی صورت گرفت...همانطور که سردرد شدیدی را تحمل میکردم سمتشان رفتم ،احساس میکردم در حا

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

461
278,570 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سبنا

    00

    خیلی قشنگ و عالی

    ۲ سال پیش
  • «~قشنگ‌تر از پریا~»

    10

    عاااالییی😍😍😍♥️♥️♥️

    ۲ سال پیش
  • پرواز

    ۲۴ ساله 30

    اصن این مانی از کجا پیداش شد چطور بهش اعتماد کرد،اما مهم تر اینکه ب فرهاد اصلا اعتماد ندارم احساس میکنم ک حرفای عمو در موردش راست بود🤔 چقد بی نظمی داره ارسال پارت خانم سیاوشی کلا داستان یادمون میره

    ۲ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    عزیزم مانی همون مرده اس که مسافر هتل بود با ستوده بحث کردن و تو دفتر کارش اذیتش کرد .میگه اینطوری باهم خوب شدن

    ۲ سال پیش
  • پرواز

    ۲۴ ساله 20

    میدونم ک مانی مسافر هتل اما چطور میشه ک آدم انقد زود بدون مقدمه بدون شناخت ب یه نفر اعتماد کنه ومسائل مهم زندگیش باهاش درمیون بزاره و برای حلش کمک بخواد در واقعیت همچین چیزی ممکن نیست وباعقل جور نمیاد

    ۲ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    عزیزم خودشم گفت که تو اون غربت کسی جز متین و مانی رو نمیشناسه و میخواد قبل رفتنش انتقام بگیرعه . بعدم همه ادمها ممکنه تو مدت کم بهم اعتماد کنن .

    ۲ سال پیش
  • سمیرا

    20

    همه چی عالیه ولی یکم رمانتیکش کمه😄😢

    ۲ سال پیش
  • اسرا

    60

    عالی بودخانم سیاوشی رابطه زن بابا بادخترودختربازن باباخوب کردی واقعاهمه مادرهافرشته نیستن همه زن بابابدجنس نیستن

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید