پارت صد و سی و دوم

زمان ارسال : ۶۶۴ روز پیش

استفان دلگرم کننده گفت: اما ما پلیسیم؛ وظیفه‌مون اینه که گیرش بندازیم. ما با قانون پیش می‌ریم... بالاخره گیرش میندازیم.
لاریسا تنها گوشه لبش کمی کش آمد.
شاید هنوز هم کمی امید در جایی میان قلب نگرانش مانده بود اما از همان ذره امید هم نا امید بود.
همه چیز را بررسی کرده بودند، دوربین‌های مدار بسته، گوشی محافظ‌ها اما آخر همه‌شان رسیده بود به یک گره پوچ!
هیچ چیز نبود...
انگ

727
379,995 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارا

    20

    خوب نویسنده عزیز بعد مدت طولانی بلاخره پارت گذاشتین و کنکور هم شکر خدا تموم شده لطفاً پارت هارو طولانی کنید و این مدت زیادی که پارت نزاشتید رو جبران کنید🥺🙏💋

    ۲ سال پیش
  • :)

    22

    چرا من فکر میکنم این شخصیتی که انابت از خودش نشون میده شخصیت واقعیش نیست؟ 😐🤔 اخه با اون سیریش بازیای اولش در تضاده

    ۲ سال پیش
  • سارا

    10

    خدایاااا بعد عمری🥺به خدا اول که وقتی دیدم پارت گذاشته کم مونده بود ذوق مرگ بشم من انقدر منتظر این رمان بودم که نگووووو😍💙😅

    ۲ سال پیش
  • حیح

    60

    یسسسس بلخره شروع شدددد

    ۲ سال پیش
  • زرنیخ

    80

    خدای شرارت دوباره برگشته

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید