دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت چهل
زمان ارسال : ۶۶۸ روز پیش
حالا که مطمئن بودم از فرهاد باید فعلا حساب یکی و قبل از ایران رفتنم ،میرسیدم ....
با فرهاد داخل دفتر کارم نشسته بودیم و طبق معمول به چرت گویی متین گوش میکردیم ....
بعد از رفتن فرهاد ،دستشو گرفتمو روی میز نشوندمش ....
_متین
دهنش پر بود و کلی نون داخل لپش جای داده بود ...این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
😂خیلی خوب بود
۲ سال پیشآتیه
20فدات فاطمه جون رمانت عالیه دست مریزاد😍👏🏻👏🏻
۲ سال پیشسمیرا
40به به عالی بود بیصبرانه منتظرادامشم عاق متین😄
۲ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
🤭🤭
۲ سال پیشپرواز
۲۴ ساله 74رمان هر چی پیش میره مبتدی تر میشه ب جای اینک بهتر بشه با اینک کار اول نویسنده هم نیس خیلی یهویی همه چی عوض میشه زیاد ب جزئیات توجه نمیشع چطور یه دفع با مرده دوست شد و بهش اعتماد کرد😐🤔
۲ سال پیش«~قشنگتر از پریا~»
30عاعا؟؟؟؟ چرا آنقدر کم نظر دادن من فک میکردم الان ی شش نفری نظر دادن🤔💫
۲ سال پیشاسرا
40الان داره به چه زبونی حرف میزنه باهمه فارسی حرف میزنه یانه
۲ سال پیشزی زی گولو
50یه سوال داشتم توی قوانین ارسال نظرات نوشته نویسنده برای پاسخ دهی حضور ندارد ولی نویسنده ها بعضی وقت ها به بعضی از سوال ها پاسخ میدن!! الان من متوجه نمیشم! میشه یه خورده توضیح بدین. ممنون
۲ سال پیشسیتا
30نویسنده پارت ها رو منظم بزار این چند وقت پارت گذاری تون بهم ریخته شده بود خوب بود
۲ سال پیش
آتیه
40اگه این متین و فرهاد و اون یارو ک توهتله بد باشن خودم دوتا چک افسری میخابونم دهن ستوده تا دیگه ب کسی اعتماد نکنه والا🥴😂