پارت چهل

زمان ارسال : ۶۶۸ روز پیش

حالا که مطمئن بودم از فرهاد باید فعلا حساب یکی و قبل از ایران رفتنم ،میرسیدم ....
با فرهاد داخل دفتر کارم نشسته بودیم و طبق معمول به چرت گویی متین گوش میکردیم ....
بعد از رفتن فرهاد ،دستشو گرفتمو روی میز نشوندمش ....
_متین
دهنش پر بود و کلی نون داخل لپش جای داده بود ...

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

461
278,235 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آتیه

    40

    اگه این متین و فرهاد و اون یارو ک توهتله بد باشن خودم دوتا چک افسری میخابونم دهن ستوده تا دیگه ب کسی اعتماد نکنه والا🥴😂

    ۲ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    😂خیلی خوب بود

    ۲ سال پیش
  • آتیه

    20

    فدات فاطمه جون رمانت عالیه دست مریزاد😍👏🏻👏🏻

    ۲ سال پیش
  • سمیرا

    40

    به به عالی بود بیصبرانه منتظرادامشم عاق متین😄

    ۲ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    🤭🤭

    ۲ سال پیش
  • پرواز

    ۲۴ ساله 74

    رمان هر چی پیش میره مبتدی تر میشه ب جای اینک بهتر بشه با اینک کار اول نویسنده هم نیس خیلی یهویی همه چی عوض میشه زیاد ب جزئیات توجه نمیشع چطور یه دفع با مرده دوست شد و بهش اعتماد کرد😐🤔

    ۲ سال پیش
  • «~قشنگ‌تر از پریا~»

    30

    عاعا؟؟؟؟ چرا آنقدر کم نظر دادن من فک میکردم الان ی شش نفری نظر دادن🤔💫

    ۲ سال پیش
  • اسرا

    40

    الان داره به چه زبونی حرف میزنه باهمه فارسی حرف میزنه یانه

    ۲ سال پیش
  • زی زی گولو

    50

    یه سوال داشتم توی قوانین ارسال نظرات نوشته نویسنده برای پاسخ دهی حضور ندارد ولی نویسنده ها بعضی وقت ها به بعضی از سوال ها پاسخ میدن!! الان من متوجه نمیشم! میشه یه خورده توضیح بدین. ممنون

    ۲ سال پیش
  • سیتا

    30

    نویسنده پارت ها رو منظم بزار این چند وقت پارت گذاری تون بهم ریخته شده بود خوب بود

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید