پارت پنجاه و چهارم

زمان ارسال : ۶۵۲ روز پیش

دستم را فشرد:
_ترنج بیا قول بدیم دیگه از این به بعد مراقب رها و حنا هستیم.نزاریم بیشتر از این اسیب ببینن. اگه رها میخواد اون بچه به دنیا بیاد، کمکش کنیم.

با گریه سرتکان دادم:
_قول.

****


_میهمانان گرامی، لطفا در جایگاه مخصوص قرار بگیرید،کمی دیگه، کالکشن بهاره رو نمایی میشه.

همه شروع به تشویق کردند…
به سمت صندلی ها رفتم.
مانند ما بقی روی یکی

695
311,050 تعداد بازدید
1,845 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • narges

    10

    وای خدا پرند دختر رهاست

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    00

    بعد مدت اومدم بخونمش تا خودمو سوپرایز کنم

    ۲ سال پیش
  • ...

    10

    چ غلطی کردم خوندم تا چند ساعت دگه چجوری صبر کنم؟😭😂

    ۲ سال پیش
  • مرسل

    00

    چی بگم اصا چی دارم که بگم؟

    ۲ سال پیش
  • Yalda

    20

    حالا چییی حالاااا چییی🥲 بعدش چی میشهههه💔 چیکار میخاد بکنهههه😭 خوب من که جون میدم تا فردا🚶 ♀️ من که میدونم آخر سر همین رمان جون میدم انقد که هر پارت نفس گیر تر پارت قبلی🥲 خسته نباشی مرجان💖

    ۲ سال پیش
  • Mbina

    50

    بلاخرههه رسیدیم به این لحظه یعنی میشه اون موقعی ک قدرت دخترمم پدیدار شه یعنی میشه با غرور تو روی این شیدا و ویکتوریا وایسه وایی نمیتونم صبر کنمم😭💔

    ۲ سال پیش
  • .

    10

    ینی میخواد چیکار کنه؟!!

    ۲ سال پیش
  • Nfs

    30

    مرجان چ کردی از جایی ک زده از پله ها رفتم بالا نمیتونم بیام پایین بخونم جرعتشو ندارم قلبم میرنه نمیخام تخوم شه پارتتت

    ۲ سال پیش
  • یاس

    34

    مرجااااان نفرین خدایان برتو باد

    ۲ سال پیش
  • الی

    40

    الان این مثلا ی نوع ابراز هیجان بود؟😐

    ۲ سال پیش
  • الی

    10

    بازم مث همیشه حرف نداش

    ۲ سال پیش
  • دینا ضیایی

    ۱۷ ساله 80

    خب خداروشکر حداقل قرار نیست یه هفته برای پارت بعدی صبر کنم😂

    ۲ سال پیش
  • ..

    40

    واییییی تا فردا من نمیتونم 😂😢عاح

    ۲ سال پیش
  • 50

    عیییییی تففففف ، حالا که چییییییی ، الان من چیکار کنممممم تا فرداااااا😔😂 خدایااااا

    ۲ سال پیش
  • .

    50

    هر پارت نفس گیر تر از پارت قبلی یه نمه به فکر قلب ما باش🤝🏻💕 فوق العادس زیاد همین 🐈💙

    ۲ سال پیش
  • کیانا

    50

    قلبممممممممم داره از سینم میزنه بیرون

    ۲ سال پیش
حسرت با هم بودن لحظاتی پیش

عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل‌های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می‌ریخت اما مجید عشق ممنوعه‌ی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم‌شان خانواده‌اش نمی‌دونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی می‌افته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباخته‌ی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقه‌اش به من؟...

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

یک جرعه از کتاب غرور_و_تعصب

تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم از آن ناراضی‌تر می‌شوم" هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم که آدم‌ها "شخصیت ناپایداری دارند" نمی‌شود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین

فروردین
۲۷
نقد و بررسی رمان سووشون

اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید