پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۷۰۹ روز پیش

بعد از گرفتن دوش و استراحت به اشپز خانه میروم و چای خوش عطری میریزم و روی مبل لم میدهم و نوش جان میکنم ....
ذهن مشغولم اجازه خواب نمیداد ...تصمیم گرفتم اماده بشم و کمی خیابان گردی کنم ....دلم برای تهران لک زده بود .... برای خیابان ولیعصر ....شلوغی مترو ....راست میگن که هیچ جا وطن ادم ن

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

461
278,641 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سوگی

    ۲۶ ساله 20

    فرهاد بی لیاقت💔نفهم

    ۲ سال پیش
  • سمیرا

    30

    اوه اوه هیجانی شد فرهادواقعابی لیاقت شد ستودع بایدبهش دیگه توجه نکنه مرتیکه

    ۲ سال پیش
  • !اسید میقولی؟

    51

    اوووف .. این فرهاد اعصاب برا آدم نمیذاره😑 خیلی اعصابم خرد شد بخاطر این پارت... ستو قدرتو نمیدونن یکم طاقچه بالا بگیر😏 تا بفهمند دنیا دست کیه🤣😐

    ۲ سال پیش
  • ...

    23

    نمیدونم چرا این رمانه هیجان اولیه ای رو که بهم میداد وجذبم میکرد رو دیگه نداره

    ۲ سال پیش
  • جج

    20

    این پارت اعصابمو خورد کرد

    ۲ سال پیش
  • زهراقنبری

    40

    سلام ازاینکه تمام تلاشت رامیکنی که رمانت بدون عیب باشدوغلط املایی نداشته باشدسپاسگزارم قلمت گیرایی خاصی داردونمیتوان حدس زد که درپارت بعدقراراست چه اتفاقی بیافتدفقط کمی ازهیجان رمان کم شده ممنون ازت

    ۲ سال پیش
  • گل سرخ

    ۲۰ ساله 40

    دیگه فرهادم داره خیلی بدمیشه بگومردیکه خرخالش این بلاروسرش اورده داری ازش پشتی بانی می کنی توهین زنت می کنی بگواگه پدرخوبی بودی ازبچت سوال می کردی چشه

    ۲ سال پیش
  • اسرا

    61

    فرهادهم که کوته فکردرآمد

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید