پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۷۳۴ روز پیش

سرش را دور تر کرد. یک قدم فاصلع گرفت
_شیدا چی!؟
دندان قروچه کردم. برای او خوب بهانه ای داشتم
_یکم قبل این که شما بیاین بهم گفت حاضرم به خاطر معروفیت تن فروشی کنم.
جدی نگاهم میکرد
با حرص غریدم؛
_من نزاشتم هیچ وقت…هیچ کس. ازم سو استفادع کنه. حتی وقتی تمام زمستون با یه سویشرت رنگ و رو رفته و زشت میرفتم مدرسه…
نزاشتم کسی برام دلسوزی کنه.
انگشت اشاره ام را به سمت در گرفت

725
318,358 تعداد بازدید
1,848 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Baran

    30

    محشر بود مثل همیشه🥲❤ حتی بهتر از همیشه. فقط من یه چیز رو نمیفهمم. رها و کاوه وسط داستان چیکار میکنن؟ شیدا اسیبی به اونا زده؟

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید