پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۷۳۶ روز پیش

شرمزده به بوسه ای فکر کردم که دراین تلخی زندگی برایم بسیار شیرین بود....
یادداشتش را روی میز میبینم و لبخند میزنم ....
خداروشکر فردا خودمم روی رویا رویی با همکارانم را نداشتم...
روی تختم دراز میکشم و چشمانم را میبندم .....
**********************
دوهفته از ان ماجرا میگذرد و ا

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

461
278,555 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • !اسید میقولی؟

    10

    وا چرا همه رمانای ت این سایت دارن اینجور میشن😑

    ۲ سال پیش
  • فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان

    نه دخترا من یکم از لحاظ جسمی و روحی خستم . شاید دیگه در هفته یبار پارت بزارم .

    ۲ سال پیش
  • سمیرا

    10

    بخاطربیماری اخیرتونه؟😪

    ۲ سال پیش
  • فری

    30

    چرا پارت نذاشت..خانم سیاوشی شماهم

    ۲ سال پیش
  • ثنابانو

    ۲۹ ساله 12

    عالی بود😍🌹♥

    ۲ سال پیش
  • سمیرا

    71

    ایکاش دیگه ازسمت جنس مخالفش ضربه نخوره وداستان عاشقانه وهیجانی وطنزترشه

    ۲ سال پیش
  • سیتا

    31

    حالا اگه فرهاد هم دشمن بی نقص بشه که ستوده نابود میشه پدربزرگ بخاطر این که عاشق دختر شریکش شده بود ولی پسرش باهاش ازدواج کرد پسرش رو آتیش زد

    ۲ سال پیش
  • گل سرخ

    ۲۰ ساله 21

    پدربزرگ ستوده عاشق دخترشریکش شده بوده شریک دختره بهش نداده بوده بعداطاهرکه بابای ستوده باشه عاشق ماهرومیشه دختری که پدربزرگ می خواسته بعداپدربزرگ می فهمه طاهرکه پسرش باشه بابای ستوده روآتیش می زنه

    ۲ سال پیش
  • اسرا

    12

    پدربزرگ برای چی پسرکشت متوجه نشدم

    ۲ سال پیش
  • !اسید میقولی؟

    10

    وااایی چ باحال شد🤣

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید