شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت چهل
زمان ارسال : ۷۴۹ روز پیش
کف دستانم را به قفسه سینه اش فشردم
گیج به گردنش زل زدم
_حالت خوب نیست!
سعی کردم فاصله بگیرم
_خ…خوبم، فشارم افتاده فقط.
نفس نفس میزدم
و او هم عمیق نفس میکشید
مطمئن بودم بوی شامپوی موهایم را درک نکرده…
رایحه خوش بوی نارگیل که قیمت خدا تومنی داشت و قطعا باهوش تر از این حرف ها بود که نفهمد، این شامپو قیمتش بالا تر از این حرفاست که منی که مثلا فقیرم خریده باشمش.<
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
دینا ضیایی
۱۷ ساله 41دیگه واقعا مطمئن شدم که آروی و آیسو عاشق هم میشن اما یه چیزایی واقعا برام سوال شده مثلا اون عوضی کیه؟😭یا چه اتفاقی برای حسن و رها افتاده؟
۲ سال پیشMobina
10عالی مثل همیشه ممنونم 🤍👍🏻🤞🏻
۲ سال پیشSara
۱۶ ساله 70بچه ها نگید چقد پارت کمه مرجانی سرما خورده فک کنم اومیکرون گرفته زیر سرمه و زیاد حالش خوب نیست برا همین نتونسه پارت زیاد بزاره💙
۲ سال پیشبرو باو
50مرسی ازت مرجان عزیزم ولی خیلی کم بود
۲ سال پیش:)
61چه قدر کممممم😫😕🙁
۲ سال پیش
نفس
21مرسی مرجان جونی که با این حالت پارت میزاری برامون🥺خیلی خوب بود 😍 ایشالا زودتر خوب شی و قوی تر از قبل برگردی ✨