دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت بیست و ششم
زمان ارسال : ۷۵۱ روز پیش
چند روزی از امدنم خانه فرهاد میگذشت و بلاخره من جزئی از کارمندای شرکتش شدم .هر چند دلم برای پرستاری و کار در بیمارستان لک زده اما خب بهتر از بیکار ماندنه ...
و قرار شد کارها رو به صورت اصولی و درست یاد بگیرم ...
مادر الیسا هم فردای ان روز که باهم مشاجره داشتیم برگشت به خاناین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سمیرا
30یه کوچولو رمانتیک ترشون کن🙃😅فرهادوستوده رو😍😊
۲ سال پیشکبری قشنگه
50واییییییییییی دلم برا دمبل چرکی گفتن های فرهاد تنگیده بود😐🤭😂
۲ سال پیشثنابانو
۲۹ ساله 10عالی بود 😍😍🌹
۲ سال پیشدخترای من
۳۷ ساله 10عالیییییی مث همیشه عزیزدلم 👌🌹😘
۲ سال پیشنازنین
20عالی مث همیشه:)!♥️
۲ سال پیشاسرا
20کسپربیچاره عکس که خیلی بانمک
۲ سال پیشچشانا
50فکر می کنی ما هم یه سگ وحشی داریم با اینکه من و می شناسه تازه هر وقت من و میبینه خیلی ذوق می کنه اما من مثل سگ ازش میترسم😂
۲ سال پیشمعصوم
۱۷ ساله 40ایول نویسنده جان مثل همیشه عالی و بی نقص🤌🏻💕 بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستیم😢💖
۲ سال پیش!اسید میقولی؟
40عالییییی بیستتتت
۲ سال پیش
سارا
10ستوده زیاد گریه می کنه امیدوارم در آینده روحیه بهتری داشته باشه