پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۷۸۵ روز پیش

ماشین الیزابت زود تر رسیده بود
از پل چوبی گذشتیم
مقابلمان قایق تفریحی شیک و بزرگی بود
یکی از کارکنان لبه پل چوبی ایستاده و دستمان را میگرفت تا نیفتیم.
از پل چوبی خودم گذشتم و بدون کمک رد شدم و وارد قایق شدم.
اسم قایقشان را ندیدم...دوست داشتم بدانم چه اسمی روی قایقش گذاشته.
از پله های کنار قایق بالا رفتم.
قسمت عرشه استخر داشت و عده ای هنوز نرسیده گوشی هایشان را درا

712
316,159 تعداد بازدید
1,847 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Dayana

    00

    تا من این ویکتوریا رو خفه نکنم آروم نمیگیرم. آیسو عزیزم به دست خودت میسپارمش😊کلکشو بکن😂

    ۱ سال پیش
  • Baran

    70

    بی نظیر بود ولی کاش یکم بیشتر بود🥲❤

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید