زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت صد و بیست و چهارم
زمان ارسال : ۷۹۴ روز پیش
سفت و سخت پای من مانده بود.
- نه، نمیخوام همهش حواسم به این باشه.
- به چی؟
- به اینکه اون کاری نکنه، اینطوری روش حساس میشم، با کوچکترین کارش واکنش نشون میدم. من میخوام باهاش یه رابطه آروم داشته باشم.
تک خندهای کردم.
رابطه آرام با من؟
من را چطور دیده بود که میخواست رابطهاش دوام داشته باشد؟
آدمها یک روزه عاشق میشدند...
مثل من!
مثل هلن...
م
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Dayana
70آقااا من چرا دلم واسه ایوان داره قنج میره؟ مخصوصا اونجا که گفت کنارشون بشینم و از قاتل بپرسم😂😂وای خدای من تو چرا انقده خفنی پسر
۲ سال پیشچشانا
60دیدید گفتم احتمال زوج مارگارت و ایوان وجود داره 😁و بعد به نظر من هم اینا همش نقشه اس تو دوپارت قبل هم گفتم که لاریسا گفته من پیش خودمم میترسم از نقشه ام بگم و بعد بیاد انقد واضح سریع نقشه شو بگه😌😏
۲ سال پیشخدای شرارت
43همشون لایق مردن ...زرنیخ بکش
۲ سال پیشFatemeh
20نمیدونم چرا حس میکنم همه اینا نقشه اییه از طرف لاریسا 🤔 میخواد انابت بمونه اطراف زرنیخ
۲ سال پیش...
60خیلی خوب بود ... واقعا بهترین رمانی که خوندم 🥺 و رمان دوباره داره هیجانی میشه و ... ی مدت با وجود انابت هیجانش از بین رفته بود ولی باز داره بر میگرده به سبک قبل .. خسته نباشی نویسنده جون 😍🙏🏻
۲ سال پیشSara
71عالیه وای خدا رمان داره به رواله قبل برمیگرده و کم کم دارم روی مارگارت مشکوک میشم شاید مارگارت و ایوان بهم برسن!
۲ سال پیش
سارا
20لعنتی شدید منتظر پارت جدیدم که ۲۰ دقیقه دیگه میاد