زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت صد و بیست و سوم
زمان ارسال : ۸۰۱ روز پیش
پوزخندی زدم و منتظر رسیدن آنابت ماندم.
بالاخره رسید...
انتظارم زیادی طولانی شد.
از همان ورودش هیجان همه معلوم بود.
لاریسا مدام سوال میپرسید و استفانی که از آن قضیه عصبانی بود، سعی میکرد اول از خوب بودن حال آنابت مطمئن شود.
جایی ته دلم تا حدودی از آن که حداقل استفان به فکر آن دختر احمق و ساده لوح بود، خوشحال بودم.
لاریسا مادر دلسوزی بود، پلیس وظیفه شناسی بود اما
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
الناز
20کدون پارت گفته؟؟
۲ سال پیشچشانا
20توی پارت های اول بود که داشت مشخصات بقیه رو می گفت بعد گفت مارگارت یه رگه اش ایرانی برا همین من یه همچین حدسی زدم 😁
۲ سال پیشDayana
61انشاالله که همینطوره اصلا هرکی جز آنابت خوبه
۲ سال پیش??
30😐😐😐😐😐نویسنده بقیش تقریبا قابل حدسه😐😐😐بعدشم از اون حالت خشن و جنایی در اومده هااا از جذابیتاش داره کم میشه
۲ سال پیشآمنه آبدار | نویسنده رمان
حدس بزنید😂🌹
۲ سال پیشسارا
21مارگارت نقش خیلی کمی توی رمان داره فقط چون گفت جسارت داره اصلا دلیل بر این نمیشه در آینده زوج بشن😬 و ایوان هزار بار گفته هلن رو به انابت و همه دخترای دیگه ترجیه میده و کسی جای هلن رو براش نمیگیرع🤷
۲ سال پیشملتفتی کہ؟
00چرا وقتی یہ مسولیت رو قبول میکنید درست انجام نمیدید لطفا پارت ھا رو درست و بہ موقع بزارید من دوبار دوھفتہ قبل زدم ولی ارسال نشدہ بود حالام بعد ۱۵روز چھار تا پارت گذاشتہ 😴😵😵😵
۲ سال پیشSara
42اخیییییی بچم مگه چقدر ایوانو دوست داره...من دوست دارم تو رمان آنابت کاملا تغییر کنه یعنی از جلد معصومش بیاد بیرون!شایدم کلا معصومه
۲ سال پیش
چشانا
41چرا یه حسی بهم میگه که مارگارت زوج ایوان میشه چون گفت دورگه است و یه رگ اش ایرانی و خود ایوان می گفت جسارت تو چشاش موج 🌊 میزنع🧐🤔😐😂البته این یه نظریه بود که زیاد احتمال رخ دادنش نیست🙄