پارت صد و نوزده

زمان ارسال : ۷۸۷ روز پیش

سوزش چشم‌هایم نشان از سرخ شدنشان می‌داد.
قدم دیگری جلو رفتم.
رگ روی پیشانی‌ام نبض می‌زد.
وقت دیوانگی نبود اما حرف‌هایش...
- همه جا رو می‌گردم ببینم می‌تونم بفهمم اون همون قاتله یا نه!
دست و صدایش می‌لرزید.
استرس داشت...
برایم گران تمام شده بود.
- نگران نباشین، قبل اینکه کاری کنه می‌فهمیم!
آن‌قدرها هم ساده نبود، نمایش بازی می‌کرد...
- الان باید برم،

723
375,297 تعداد بازدید
1,200 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • hichkas

    70

    مگ میشه رو ایوان کراش نشد؟ :)))))))

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    10

    😍😍😍

    ۲ سال پیش
  • pari

    92

    به نظرم کیفیت رمان نسبت به پارت های اولش خیلی کمتر شده و دیگه اون هیجان اولو نداره حالا نمیدونم این بخاطر وقفه ای هست که بین پارتگذاری افتاد یا ... ولی در هر صورت دست نویسنده این رمان درد نکنه

    ۲ سال پیش
  • ---

    81

    چه بی ملاحظه است انابت با همون پلیسای احمق . اخه تو خونه ی قاتل زنگ میزنین به هم خوش و بش میکنین. بزار برو بیرون بعد. یکم مسخره لو رفت

    ۲ سال پیش
  • تورو سننه؟؟

    51

    طبق معمول! گل کاشتی نوسنده جونم گل خیلی بیست بود بیست بیست👌👌👌👍👍👍👍👍

    ۲ سال پیش
  • S

    120

    چه پر جذبه🤩 و اینکه خیلی دوست دارم بدونم ایوان چه شکلیه خواهش میکنم عکس شخصیت ها رو بزار یا حداقل یه توصیفی از صورتش بکن چون خیلی دوست دارم بدونم زرنیخ چه شکلیه🙏

    ۲ سال پیش
  • .

    70

    خب تشکر میکنم از چیزایی ک یه سری به آنابت گفتین

    ۲ سال پیش
پاناسیا لحظاتی پیش

داستان یه دختری که به همه چیزش پشت و کرده! و حالا توی دنیایِ مخصوص و ساخته ی خودش زندگی میکنه! دنیاش، کرم و قهوه‌ای رنگه و پر از عطر تلخ قهوه و وانیل و کروسان‌های تازه ... از پشت پنجره، به برخوردِ قطره‌های بارون، به شیشه ی اون کافه چوبی، خیره شده و به رویاهاش فکر میکنه! تو رویاهاش ، در سال‌های بسیار دورِ گذشته زندگی می کنه! تو کافه‌ای که متعلق به خودشه و یه اتاق پشتی داره! اتاقی که پر از نقاشی‌هاشه و همه وسایل و ابزاری که برای به تصویر کشیدنِ تصوراتش می‌خواد رو در اختیار داره! ولی کسی چه میدونه!؟ شاید اونی که همیشه از طرف دیگه ی خیابون بهش خیره میشه، جوری زندگیش رو تغییر بده که حتی خیال پردازی هاشم بهش قد نمیده!

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

یک جرعه از کتاب غرور_و_تعصب

تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم از آن ناراضی‌تر می‌شوم" هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم که آدم‌ها "شخصیت ناپایداری دارند" نمی‌شود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین

فروردین
۲۷
نقد و بررسی رمان سووشون

اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید