پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۸۱۲ روز پیش

هم زمان که دستم را روی پارچه گذاشته و به سوزنی که با سرعت روی پارچه بالا و پایین میشد خیره بودم نیشخند زدم.
خیاطی را از عزیز یاد گرفته بودم.
سخت بود.
نکات ریز و درشتش را با تجربه ای که طی سال ها به دست آورده بود به من  اموخته بود.
خوب به یاد دارم...من خیاطی را به رها و پرنیا یاد دادم.
از دانشگاه که به کلاس طراحی میرفتیم.
گاها در کارگاه برای تمرین به ان ها خیاطی یاد میدادم.

711
316,128 تعداد بازدید
1,847 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دینا ضیایی

    ۱۷ ساله 10

    آخ جون پارت داریم😍

    ۲ سال پیش
  • n.a

    50

    پارت کوووو😐😐😐

    ۲ سال پیش
  • 82

    واقعا اینهمه بدقولی بده

    ۲ سال پیش
  • N

    80

    امروز پارت داشتیم چرا نزاشتین؟ بابا ما خسته شدیم..

    ۲ سال پیش
  • Mrhrana

    51

    چرا نشستم خوندم ک الان خماری بکشم؟ خدایااااااااااااا

    ۲ سال پیش
  • دینا ضیایی

    ۱۷ ساله 21

    چرا حس میکنم حسن و کاوه قراره نقششون توی رمان پررنگ بشه؟

    ۲ سال پیش
  • n.a

    51

    چرا انقدر اروی جذابه ؟؟؟؟؟ چقدر به سیندرلا هم میاد

    ۲ سال پیش
  • Baran

    91

    وایی خدا خیلی خوبه چقدر سخته تحمل تا هفته دیگه😭

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید