دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت یکم
زمان ارسال : ۸۱۸ روز پیش
دستان مهربانش را یکبار دیگر روی صورتم کشید و پیشانی ام را بوسید .دستانم را دور پهلوهایش گذاشتم و بوی زعفران خوش عطرش را درون ریه فرستادم ...
بعد از گذروندن دوسال طرح پرستاری ام به تهران برگشتم و اول از همه پیش بی بی مریم امدم .
_دلم براتون تنگ شده بود بی بی ...
چایی خوشرنگیاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
ٺ
20نویسنده عزیز پیشنهاد میکنم که درباره هر موضوعی بیشتر وقت بزاری یعنی بیشتر درباره اش توضیح بدین اینطوری رمان جذاب تر میشه و به افکار شخصیت هاتون بیشتر پر و بال بدین از هر موضوعی به سادگی گذر نکن
۲ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
🙏❤️بچه ها من فقط دوست ندارم حوصلتون سر بره ...ولی از این به بعد بیشتر راجب یه موضوع مینویسم
۲ سال پیشنازی
۱۶ ساله 00یه سوال وقتی رمانو نوشتی پارت پارت نوشتی یا کامل نپشتی بعد گذاشتیش🤔
۱۱ ماه پیشنسترن
70از همین پارت اول از عمه اش و برسام متنفر شدم
۲ سال پیشsara
10اکی ولی برسام خیلی کراشه🌚😂💙
۱ سال پیشزهراقنبری
00قلمت پایدارعزیزم چقدرقشنگ وجذاب نوشتی تمام شخصیتهاهم خیلی زیبا جاگذاری کردی باخوندن اولین پارت خیلی لذت بردم میرم تابقیه اش روبخونم
۲ سال پیشارغوان
۲۵ ساله 00کی ۱۱ساعت تمام میشه هی فاطمه جون رمانهای دیگتو میگی بخونم..
۲ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
رمان اولم ماه قلب منه .چاپ شده عزیزم .به ایدی تلگرام یااینستاگرامم پیام بدین
۲ سال پیشٺ
20و از اصطلاحات روانشناسی و جمله های کلیشه ای استفاده کن امیدوارم این نظر من و مبنی بر دخالت نزارین 🙏😊 میدونم رمانتون روز به روز بهتر میشه 💫 فقط لطفا زمان پارت گذاری و بیشتر کن مرسی
۲ سال پیشپناه
83فاطمه بانو به عنوان یک نویسنده میگم عزیزم هنوز نتونستی احساسات رو خوب بیان کنی یعنی باید جوری بنویسی و اون لحظات رو بیان کنی که خواننده هم درکش کنه از نظرم تنها عیب این پارت همین بود. موفق باشید...💓
۲ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
سلام عزیزم ممنون از نظرتون؟میشه بپرسم شما نویسنده کدوم رمان هستین؟بعدم این پارت اوله ..اگه جایی تو کلمه ها عیب و ایراد داره بهم بگین
۲ سال پیشپناه
30من رمانم رو هنوز منتشر نکردم درواقع قصد دارم تمومش کنم بعد چاپ کنم ولی چند سالی هست که می نویسم. نه عزیزم بقیه ی جاها خیلی خوب و دقیق بود💓خداقوت
۲ سال پیشرز مشکی
21پارت اول رو خوندم وبه نظرم رمان خوبیه امیدوارم تا آخر همینطور عالی باشه😉
۲ سال پیشدخترای من
۳۶ ساله 20من امروز شروع ب خوندن کردم عزیز دلم نویسنده جان فاطمه جان امیدوارم مانا باشی و موفق 🙏
۲ سال پیشآتنا
60الان ساعت ۳:۳۰ صبح هست من پارت اول رو خوندم ولی بنظرم ماجراهای خوبی در انتظار هست (رمان خوبیه)🤞🤪
۲ سال پیشفرشته
۱۷ ساله 81خواهشا برسام نقش مقابل ستوده نباشه یکی دیگه بیاد لطفا بیزحمت عکس شخصیت هارو هم بزار
۲ سال پیشدریا
۱۷ ساله 50رمان جالبی به نظر میرسه مشتاقم به ادامه اش
۲ سال پیشحسنا
50خیلی عذاب اوره کسی رو دوست داشته باشی ولی اون ن.اخه پسره ی الدنگ تو که دختررو دوست نداری غلط میکنی اونو هوایی میکنی😔
۲ سال پیشپر پر
91نویسنده عزیز به نظر میاد رمانت جالب باشه فقط عکس شخصیت ها رو هم بزار ممنون😍
۲ سال پیشF
101رمان قشنگیه فقط خواهشا دختره از اون هایی نباشه که هرکی هرچی خواست بهش بگهو این هیچی نگه و خودش رو بزنه به اون راه🙏🏻😊و یه خواهش دیگه هم داشتم لطفا عکس شخصیت ها رو بزارید
۲ سال پیش
-
آدرس وبسایت شخصی
-
صفحه اینستاگرام نویسنده
-
آیدی تلگرامی نویسنده
-
ارتباط از طریق واتس اپ
پدرم عاشق فرزند دختر بود... بعد از چهار فرزند پسر، بالاخره صاحب یک دختر شد. مادرم میگفت آن روز از خوشحالی توی پوستش نمیگنجید و این برای باقی اهالی روستا مسخرهترین چیز ممکن بود... یکی یکدانه پدر شده بودم؛ نامم را دلنیا گذاشت اما همیشه «تاقانه» صدایم میکرد، یعنی دردانه... بچه که بودم، معنی اسمم را پرسیدم و او جواب داد: دلنیا یعنی مطمئن، یعنی اطمینان... خوب میدانست که قرار است زندگی برای من چقدر سخت باشد. هر شب میآمد، موهایم را شانه میکرد و از قوی بودنم حرف میزد. لبخند میزد و خیره در چشمان سیاهم میگفت: تو دلنیایی، مرز آرزوها و رویاهات رو از قفسی که مردم برات میسازن، بزرگتر کن؛ حتی اگر هیچکس باورت نداشت تو دلنیا باش و به خودت مطمئن باش، زور و قوی بودن تو رو هیچکس نداره، تو میتونی از ویرونهها آبادی بسازی... اسمت و وجودت شبیه گل، به زندگی رنگ و بو میبخشه... تو تا همیشه باید برای خودت و خوشیهات مبارزه کنی چون تو قویترین مبارزی! شَروانو در زبان کوردی به معنی مبارز است. ____ ۱. تاقانه در زبان کوردی به معنای دردانه یا تک فرزند است.
راه های دانلود اپلیکیشن
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم از آن ناراضیتر میشوم" هر روز که میگذرد بیشتر معتقد میشوم که آدمها "شخصیت ناپایداری دارند" نمیشود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین
اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف
اسفند
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
بهمن
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
دی
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آذر
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آبان
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
زهره
۲۰ ساله 00هنوزنخوندمش. چرابازنمیشه🙄🤔