پارت هجده

زمان ارسال : ۸۴۶ روز پیش

نفس عمیقی کشیدم.
خدایا مرا بکش راحتم کن.
دستم را به سمت گوشم بردم.
_حنا صدام و داری؟ حنا؟
صدایش را نداشتم.
کلافه به موهایم چنگی زدم
خسته و کلافه چرخی دور خودم زدم.
به سمت پنجره ی سراسری آن سمت اتاق رفتم
پرده را کنار زدم.
از بالا به پایین زل زدم.
این سمت ساختمان پر از دار و درخت بود و هیچ چیز دیده نمیشد.
به سمت کمد رفتم و در کمد را گشودم.
چند دست کت ش

721
317,462 تعداد بازدید
1,847 تعداد نظر
121 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Nfs

    20

    مث همیشه خفننن🔥 فقط مرجان لطفا زودتر این قضیه نامزدرو مشخص کنننن مطمئنم واقعی نیستتت😭نبایدم باشهههه و بلاخره چندتا از رازای رمانات کشف شد البته چس مثقالش😂🤭 معجزه قلم تویی مرجاننن😍🥵🧿❤️✨✨🤍🤍🤍

    ۲ سال پیش
  • Baran

    31

    وایی خدا خیلی خوبی قلمت مرجان امیدوارم همیشه هم انقدر عالی بمونه و روز به روز بهتر بشه. نمیدونم من چرا از ایان خوشم اومده😂

    ۲ سال پیش
  • Hana

    51

    کم کم دارم ماجرارو میفهمم هر چند خییلی مونده تا فهمیدن کاملش از بس پر ابهامه و قراره با رسیدن ب جاهای حساس خفن و مرموز ترم بشه😂🤝 من پشمم حاجی چرا انقد عشقه جذابه واقعا خیلی خاصهه دمتون گرم😋💗

    ۲ سال پیش
  • Fateme

    32

    اخه چرا باید نامزد داشته باشه🥺 این درست نییییست نباید نامزد کنه

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید