پارت صد و پانزده

زمان ارسال : ۸۶۱ روز پیش

آنابت به شدت آدم وابسته‌ای بود.
تعجب قدرت هر کاری را از من گرفته بود و من حتی نمی‌توانستم کاری انجام دهم.
آنابت خودش قدم برداشت و من...
من شوکه ایستاده بودم جای آن که کاری کنم تا صد قدم جلو باشم.
جدا نمی‌شد و کنار نمی‌رفت و کسی مدام در سرم داد می‌کشید که یک آدم عوضی مستحق مرگ هستم.
حلقه دست‌هایش داشت محکم و محکم‌تر می‌شد.
چشم‌هایم را با درد بستم، سرم در مرز انفجار

727
379,218 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاره جوون

    20

    نویسنده جون من خیلی این رمان رو دوست دارم زودتر پارت گذاری کنید دیگه😭😭

    ۲ سال پیش
  • افرا

    61

    من حس میکنم انابت به ایوان وابسته میشه و کاری میکنه که ایوان هم عاشقش بشه و خب بخاطر معصومیتش به نظرم عاشقش شه ولی رمان طوری نیست که بشه حدس زد

    ۲ سال پیش
  • مهدیه

    120

    در طول خوندن رمان از پارت اول تاحالا اصلل نتونستیم بفهمیم پارت بعدی چی میشه. اکثرا تو رمانا نصفشو که خوندی میفهمی چی به چیه اما این واقعا استثنایی هست

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    40

    دقیقا

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    151

    خب خداروشکر که دوباره شد ایوان خودمون! یه لحظه که بخاطر عذاب وجدان آنابت رو بغل کرد حس کردم این اون زرنیخ خطرناک و جذابی نیست که من میشناختم ولی حالا دیگه فهمیدم نت خودشه😁

    ۲ سال پیش
  • ????????

    110

    چرا روزهای پارت گذاری رو کم کردید خوب بود که 😫😖

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید