پارت صد و چهارده

زمان ارسال : ۸۶۹ روز پیش

چشم‌هایش را بست و نفس عمیقی کشید.
لرزش محسوسش را احساس می‌کردم.
لبخند از روی لبم پاک نمی‌شد.
سرش را عقب برد که گردنش از لمس انگشتم خلاص شد.
- من دروغ نگفتم.
با لذت به حالش خیره شدم.
- حتما!
کنایه داشت و خودش حسش کرد.
دنبال راهی برای فرار بود اما از پشت به مبل ختم می‌شد و دو طرف به من!
فضایی نداشت.
- من یکم کار دارم.
به سمتش خم شدم و دست‌هایم را یکی روی د

727
379,706 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مهدیه

    113

    من میگم آنابت یا نقشه لاریسا نزدیک شده به ایوان

    ۲ سال پیش
  • S

    130

    وای نه ترو خدالاریسانفهمه زرنیخ کیه😟دلم میخواد زرنیخ به اون کارهای فوق هیجانیش ادامه بده ودرآخر یه اتفاقی بیفته که قابل پیش بینی نباشه هرچندکه همه پارت هاهمینطورین ولی..امیدوارم متوجه منظورم شده با

    ۲ سال پیش
  • Hesel

    113

    این آنابت چقدر کنس بره با هم ردیف خودش بپره

    ۲ سال پیش
  • ؟؟؟؟

    121

    بابا اینجا بچه نشسته نکنید اینکار هارو

    ۲ سال پیش
  • Sa_r_a

    190

    نگفتم شاهرگ نه...!؟نگفتم دست به شاهرگِ هم نزنید؟🙂💔

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید