پارت صد و هشتم

زمان ارسال : ۸۷۷ روز پیش

***
«ایوان»
سر ماژیک را گذاشتم و برگشتم.
- سوال!
نگاه‌هایشان نشان می‌داد که هیچ‌کدام چیزی نفهمیده‌اند.
ردیف آخر به خوابشان می‌رسیدند و جلویی‌ها، تند تند می‌نوشتند.
میان همه‌شان نگاه آنابت خاص بود.
خواب‌آلود و شیفته!
از قصد،‌ ثانیه‌ای بیشتر به او نگاه کردم.
ثانیه به ثانیه‌اش را ضبط می‌کرد، می‌دانستم.
دختر سختی دیده‌ای بود و به هر طریقی می‌خو

727
379,456 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ?

    20

    چرا امروز پارت نداشتیم از صب منتظرم

    ۲ سال پیش
  • Sa_r_a

    70

    خودمم که به داداشم میخوام جمع کسر ها رو یاد بدم تا دو تا کوچه اونور تر هم از صدا بلندم کل فصلو یاد میگیرن ولی وقتی یاد نمیگیره دلم میخواد بگیرمش از پشت بوم بندازمش پایین همینقدر خشونت امیز🔫😲💔

    ۲ سال پیش
  • Hesel

    70

    حق داره ایوان منم حوصله سر و کله زدن با یک مشت احمق رو ندارم

    ۲ سال پیش
  • مهدیه

    111

    اعصاب زیر خط فقر

    ۲ سال پیش
  • *-*

    10

    .... ...... ..... ......

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    70

    اوه اوه چه بی اعصاب!

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید