پارت صد و چهارم

زمان ارسال : ۸۸۳ روز پیش

پوزخندی زدم و دستم را دوباره محکم‌تر دور فرمان حلقه کردم.
- تو دیر یا زود گیر میفتی، امروز باشه یا فردا، هیچ فرقی نداره.
- حتما!
خواستم چیز دیگری بگویم که گفت: چراغ سبز شد!
نگاهم روی چراغ نشست و ماشین‌هایی که کم‌کم‌ راه افتادند.
صدای بوق در گوشم پیچید و گوشی را روی صندلی پرت کردم.
دنبال هم نفس‌های عمیق می‌کشیدم.
باید به مدرسه بر می‌گشتم و ونسا را می‌دیدم.
ر

727
379,644 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید