پارت نود و نهم

زمان ارسال : ۸۹۳ روز پیش

نگاهم را با لذت به چشم‌هایش دوختم.
خودش باید قدم‌های آخر را بر می‌داشت...
حتی اینکه برایش قهوه هم درسته کرده بودم مسخره به نظر می‌رسید چه برسد به آن که بخواهم خودم حتی شده دروغین ابراز علاقه کنم.
انگار از بازی‌ام خوشش نیامده بود.
قهوه را خورد و سریع بلند شد.
- ممنون بابت همه چیز، من باید برم.
اخم‌هایم نامحسوس در هم رفت.
انتظار داشتم تا خودم نگویم نرود... هیچ از غ

727
379,727 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • A

    130

    من نفهمیدم قهوه چه مشکلیداشت!

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    30

    منم 😐

    ۲ سال پیش
  • الما

    100

    ایووووول دمت گررررم انابت یکاری کردی ایوان حرص خورد باورت میشهههه🤩😃چه پارت باحالی😁

    ۲ سال پیش
  • Sa_r_a

    150

    چرا روانی شد؟هم فهمیدم هم نفهمیدم🙂💔

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید