پارت نود و پنجم

زمان ارسال : ۸۹۸ روز پیش

از روی صندلی برخاستم و تیشرتی که تنم بود را با یک حرکت از تنم بیرون کشیدم و گوشه اتاق انداختم. در حمام را باز کردم و داخل شدم...
بعد از تنظیم گرمای آب، وان را پر کردم.
تمام حمام را بخار گرفت...
نفسی میان بخار لذت بخشی که فضای نسبتا سرد حمام را داشت کم کم گرم می‌کرد کشیدم و داخل وان نشستم.
حس سبکی و آرامش کم کم به وجودم تزریق شد.
چشم‌هایم را با لذت بستم و سرم را به بالشتک آن تک

727
379,758 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Dayana

    71

    تنهاتصوری که میتونم ازاین افراد خیالی داشته باشم اینه که این یاروپدر ایوانه که مرده و وقتی زنده بودهمیشه ایوانو تحقیرمیکرد برای همینم قاتل شد تا هم کسانی مثل پدرشو ازبین ببره هم خودشو به دنیا ثابت کنه

    ۲ سال پیش
  • ترکان

    80

    من فکر میکردم کسایی که اذیتش میکنن خوشگلن! من مرگگگ

    ۲ سال پیش
  • Dayana

    50

    😂😂😂حالا تو چیکار به خوشگلی و زشتیشون داری اونا فقط تو ذهن ایوانن

    ۲ سال پیش
  • سارا

    40

    سلام نویسنده جان..رمانت حرف نداره..

    ۲ سال پیش
  • ستاره

    100

    رمان واقعا قشنگی هستش فقط انگار پارت های هرچقدر جلوتر می ریم کوتاه تر میشن😕میدونم شاید سرتون شلوغ باشه ولی کاش یکمی پارت هارو طولانی تر کنی😊ولی درکل رمان خیلی خیلی خوبیه🙏🏻😉

    ۲ سال پیش
  • ---

    170

    فک کنم خانواده ی مرده ی مزخرفشو تو ذهنش میبینه

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید