پارت نود و دوم

زمان ارسال : ۸۹۶ روز پیش

دست‌هایم همان‌طور که او روی یک دست و پایم افتاده بود می‌لرزید...
با چشم‌های از حدقه در آمده نگاهش می‌کردم.
نمی‌ترسیدم..‌. تمامش از درد بود.
نفس نفس می‌زدم و روی پیشانی‌ام عرق نشسته بود.
سرباز‌ها به ترتیب و اول دختر بیهوش را از اتاق خارج کردند.
استفان دستم را گرفت و بلندم کرد.
- پاشو لاریسا، باید بریم بیرون.
به سختی بلند شدم و به او تکیه دادم.
دستش را محکم د

727
379,128 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Dayana

    17

    لاریسا به عنوان یه پلیس زیادی ضعف نشون میده مگه میشه تا حالا این چیزا رو ندیده باشه اونم یه همچین بازرس خبره ای

    ۲ سال پیش
  • ---

    83

    می دونم سخته ولی تصور ذهنیم از اریسا خراب شد، یه نمه لوسه. وقتی شوهرش خودشو کنترل میکنه اونم باید بکنه وگرنه حق نداره ادعای ریاست کنه.

    ۲ سال پیش
  • Z

    50

    خیلی پارت کوتاه میزارید خوب اگه اینجوری پیش بره آدم از رمان زده میشه من خودم خیلی این رمان دوست دارم اما همش میام همینکه یکم خوندی میبینی پارت تموم شده خو آدم کم کم خسته میشه لطفا پارت بیشتری بزار🙏

    ۲ سال پیش
  • سونیا

    100

    خیلی کم نبود؟😐

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید