زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت هشتاد و نهم
زمان ارسال : ۹۰۰ روز پیش
به داخل آنجا سرک کشیدم...
دوباره خواستم جلوتر بروم که استفان اجازه نداد و خودش رفت.
میان راه برگشت و به دو طرفش شلیک کرد.
صدا برای کسانی که نزدیکش بودند، ضعیف شنیده میشد و دورتر نمیرفت.
اگر اینجا اتفاق مهمی در حال رخ دادن بود، چرا محافظها کم بودند؟
- محافظای کمی موندن، خیلیهاشون بیرون از اینجا بودن که دستگیرشون کردیم.
منعجب ابرویی بالا انداختم.
انگار که
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
الما
40بچه ها اینکار و کی انجام داده کی پشتشه ایوان که نیس مگ نه😰😣😑
۲ سال پیشرائیتی
40وایییی😥خیلی وحشتناکه 😔
۲ سال پیشHesel
70لاریسای بیچاره حق داره هرکی باشه حالش بد میشه
۲ سال پیشبهار
100خدای من چقدر وحشتناک حتی تصورش هم سخت هست 😟😟😟😟😟😟😰😰😰😰
۲ سال پیشترکان
90فقط اخرش.(❂‿❂).
۲ سال پیش
Dayana
50لااقل خیالم راحته که اینا هیچ ربطی به ایوان ندارن زرنیخ ما بسی پسر خوب و باحالیه فقط یکوچولو قاتله😉😁