پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۹۰۸ روز پیش

رنگ از رخ پسر پرید اما دخترها، همه در سکوت و با تحسین نگاهش می‌کردند.
فهمیده بودند جذبه دارد...
می‌ترسیدند و اما جذابیت خاصی هم برایشان داشت.
با نگاه دیگری به صندلی‌های خالی پوزخندی زد.
سارا، یکی از دختر‌ها، از گوشه کلاس پرسید: خودتون و معرفی نمی‌کنید؟
بدون آن که‌ نگاهش کند، جواب داد: نمی‌شناسید.
سارا تره‌ای از موهایش را پشت گوشش داد و آرام خندید.
نگاه پر از حرص

727
379,196 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فریبا

    90

    جوووونم جذبه😍

    ۳ سال پیش
  • Negari

    ۱۶ ساله 90

    عالی

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید