زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت هفتاد و هشتم
زمان ارسال : ۹۱۱ روز پیش
با ترس و لرز آدرس را داد.
لرز صدایش حالم را خوب میکرد. از پررو بازیاش هیچ خوشم نیامده بود.
فکر میکرد که مسیر با آرامش و حرفهای عادی میگذرد اما با من هیچ چیز قابل پیشبینی نبود.
درست در آدرسی که داد، ترمز گرفتم و صدای جیغ لاستیکها و همزمان با آن، صدای جیغ خفه آنابت هم در ماشین پیچید.
ماشین توقف کرده بود اما او قصد پیاده شدن نداشت.
با چشمهایی گرد و در حالی که نفس نف
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
اصلا ما هم تدی همیت
80الان هلن چه نقشی توی رومان داره؟ اول عشق دیوانه بعد ایوان اون وسطای رمان میگه که حتی اسمش رو هم بشنوه الان میگه من اجازه میدم فقط اون بتونه این نگاه منو تحمل کنه🤣ولی رمان خیلی خوبیه
۳ سال پیشمح
00توهم زد فک کنم
۱۰ ماه پیشHesel
70امیدوارم ایوان و آنابت عاشق هم نشن چون رمان یک جورایی شبیه استاد خلافکار میشه فقط اینجا باید بگیم استاد قاتل😂
۳ سال پیشmalikeh
۱۶ ساله 61ایوان و آنابت نه😐😐
۳ سال پیشSa_r_a
91فک نمیکردم پرستاره همچین دختری باشه واقعا.کجایِ این مظلوم بود ناموصا؟رسما خودشو داشت مینداخت به ایوان ،فک کنم حالا ایوان بخواد ازش سوء استفاده بکنه ،فقط امیدوارم عاشقش نشه 💔
۳ سال پیشالما
44ووویی دیدی چی شد ایوان بخاطر***به انابت قبول کرد استاد دانشگاه بشه و بخار لاریسا و ونسا میخواد به انابت نزدیک شه و فک کن در این بین عاشق انابت شه😱🤩😍😍😍😁🤓👌👏👏👏
۳ سال پیشاکسوال
۱۴ ساله 60اوه اوه بوهای خوبی از این بازی سرگرم کننده ایوان بلند نمیشه 😆
۳ سال پیش
N
90آقا ی سوال اول رمان ک ایوان گف هلنو دوس داره وسطا نمدونم اون جن بود کی بود از هلن حرف زد ایوان گف حتی اسمشم آزارش میده الان بالاخره میخاد یانه 😐😂