پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۹۱۰ روز پیش

لبخندش بیش از حد مضحک و ضایع به نظر می‌آمد.
با تیکه به آن نگاهم را از دستش بر روی لبخند و چشم‌هایش کشیدم و پوزخندی زدم.
- معلومه!
لبخند روی لب‌های دختر، بر خلاف آن چیزی که فکرش را می‌کردم، پررنگ‌تر شد.
همان‌جا سر راهم ایستاده بود و قصد رفتن نداشت.
نگاه سرد و یخی‌ام را به چشم‌هایش دوختم...
همان نگاهی که کسی توان‌ نگاه کردن به آن را در زمان طولانی نداشت.
فقط یک نفر می

727
378,955 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ثنا

    22

    انابت با ایوان.......... باید جالب باشع🙃😁😉

    ۳ سال پیش
  • Dayana

    120

    به آنابت نمیخورد انقدر پررو باشه 😂😂

    ۳ سال پیش
  • Hesel

    49

    اصلا از آنابت خوشم نمیاد در حد ایوان نیست

    ۳ سال پیش
  • اکسوال

    ۱۴ ساله 90

    هنو که چیزی از شخصیت آنابت معلوم نیست که میگی درحد ایوان نیست حالا بزار یکم خودی نشون بده البته من هنو جایگاه هلن رو نفهمیدم جون داش اصلا از هلن خوشم نمیاد

    ۳ سال پیش
  • اکسوال

    ۱۴ ساله 30

    همه پارت هارو یه کله تا الان خوندم چقدر چسبید خدا این رمان مثل مخدر میمونه دیوونه اش شدم این ایوان عجب چیزیه عوضی خوفن 😫👀 اخ چقدر تو کراشی موش بخورتت عوضی روانی جذاب 😻😫

    ۳ سال پیش
  • خدای شرارت

    36

    آقا به جون پشمام اگه بخوای این زرنیخ و عاشق انابت کنی میشم یکی بدتر از زرنیخ میام نویسنده ی تمام رمانی مسخره رو میکشم

    ۳ سال پیش
  • فریبا

    61

    خوشم اومد از کل کل شون

    ۳ سال پیش
  • D

    41

    عه چ زود تموم شد ابجی پارتارو نمیشه بیشتر کنی؟☺ ولی عالیه رمان دمت گرم

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید