زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت هفتاد و سوم
زمان ارسال : ۹۱۶ روز پیش
زود خودش را رساند و مقابلم ایستاد.
باید قوی میبودم، این حجم بیتابی از من بعید بود.
من اخلاق خشک و جدی داشتم و اکنون گریه میکردم.
آن لاریسا را نمیشناختم...
تمام من حسهای مادرانهای شده بود، به دور از شخصیت خشک شغلیام!
استفان به خودش مسلطتر بود.
او همانطور که از حرفهایش فهمیدم، میگفت زرنیخ نمیتواند کاری با ونسا بکند اما آن مرد یک وحشی تمام عیار بود.
ت
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
یاس
80ای بابا..زرنیخ هم کرم داره ها..بیچاره الان سکته می کنه☹️😂
۳ سال پیشفریبا
91زرنیخ کمبود توجه ، میخواد دیده بشه چون تو این سالها کسایی که پرونده زرنیخ رو داشتن زیاد بهش توجه نکردن ولی این گروه باعث شده یه چیزی به اسم دیده شدن تو وجود زرنبخ بیدار شه و میخواد کانون توجه بشه
۳ سال پیشفریبا
71زرنیخ باهوشه ولی داره خودشو تو تله میندازه یواش یواش حواسش پرت این میشه که چجوری با اینا رفتار کنه
۳ سال پیش
20عالی